علی رضایی | شهرآرانیوز - جهان درگیر ویروس مرگ باری شده که زندگی همه مردم را با وحشت و نگرانی همراه کرده است. اشتباه نکنید! درباره ویروس کرونا صحبت نمیکنیم. این داستان بازی Days Gone است. با وجود اینکه این بازی در سال ۲۰۱۹ برای پلی استیشن ۴ به بازار بازیهای ویدئویی آمده است، چندهفته پیش در دسترس کاربران کامپیوتری هم قرار گرفت. علاوه بر این، دارندگان کنسول نسل نهمی سونی، یعنی پلی استیشن ۵ هم حالا میتوانند این عنوان را با کیفیت ۴K و به صورت ۶۰ فریم برثانیه تجربه کنند. تعطیلات عید نوروز فرصت خوبی است برای تجربه این بازی و غرق شدن در دنیای هیجان انگیزش.
ماجرای یک شیوع
داستان بازی ۲ سال بعد از شیوع دیوانه وار ویروسی است که کل جهان را درگیر خود کرده است. تمرکز اصلی داستان بر شخصیت «دیکن سینت جان» است. او که خود یک بایکر (افرادی که زندگی شان با موتورسیکلتشان گره خورده است) تمام عیار به شمار میآید و خود را وقف فرقه اش و به خصوص دوستش بوزمن کرده، عاشق پرستاری به نام ساراست. زندگی دیکن گویی به قبل و بعد آشنایی با سارا تقسیم شده است. بعد از سرخوردگی پیشین از زندگی و سیستمی که درون آن زندگی میکند، حال هدفی دارد، اما همه این موارد تحت تأثیر شیوع یک بیماری قرار گرفته اند. همان ابتدای بازی یک جدایی مرگ بار اتفاق میافتد و در اثر حادثه ای، دیکن از سارا جدا میشود و با بوزمن مسیر زندگی در این دنیای ویران شده را در پیش میگیرد.
داستان دیزگان از دید شخصی دیکن روایت میشود. او اوایل فردی به ظاهر خودخواه است که جز موتورش و بوزمن، دیگران برایش اهمیت ندارند. البته منطقی است که در این دنیای بی رحم نتوان به کسی اعتماد کرد، چه برسد که بخواهی دوستی تازهای هم شروع کنی، اما رفته رفته و با پیشروی بیشتر در بازی و اضافه شدن شخصیتهای جدیدتر، داستان بازی قدرت و انسجام کافی برای انتقال احساسات را پیدا میکند.
به طور کلی داستان بازی یکی از کلیشه ایترین روندهایی را دارد که از این مدل ماجراها انتظار داریم. دنیایی که به دیوانگی رسیده است، شخصیت شکستهای که به دنبال رستگاری میگردد و مأموران و دانشمندان دولتی که همیشه در حال انجام آزمایشهای مخفی هستند؛ اما هنر نویسنده بازی در شخصیت پردازی خوب دیکن نمایان میشود و باعث میشود که بتوانیم با او در مسیر ماجراجویی هایش همراه شویم. روابطی که دیگر شخصیتها با دیکن دارند هم یکی از نکات تکمیل کننده روایت بازی است.
یک جهان باز زیبا
بازی در منطقهای خیالی در اورگان آمریکا روایت میشود؛ از جنگلهای پرپشت و سرسبز که در جای جای آن فریکرها در کمین هستند تا مناطق خشک بیابانی و حتی کوهپایههای پوشیده از برف. جهان بازی یکی از متنوعترین محیطها را در بین بازیهای جهان باز این نسل دارد و این قسمت خیالی از اورگان، محل رخداد انواع مأموریتهای داستانی و غیرداستانی است. گروههای مختلف در سراسر آن پخش شده اند و هرکدام نیز فلسفه وجودی و نوع حکم رانی مخصوص به خود را دارند.
در همین حین نیز فریکرها در دستههای چندده تایی تا چندصدتایی پخش شده اند. حتی همین محیط نیز روی اوضاع زندگی فریکرها تأثیرگذار است. به عنوان مثال در طول روز آنها بیشتر خواب هستند و کمتر بیرون میآیند، یا مواقعی که هوا بارانی است، قدرت بیشتری دارند و خطرناکتر میشوند.
همین تنوع است که باعث میشود بازی آن قدرها در ورطه تکرار نیفتد. چون مأموریتهای فرعی خلاصه میشوند به دنبال کردن فردی، کشتن فرد دیگر یا اطلاعات جمع کردن از دانشمندان سازمان دولتی NERO. عامل دیگری که برگ برنده بازی به حساب میآید و سازندگان نیز خیلی روی آن مانور میدهند، موتور دیکن است. این موتور به تنهایی شخصیت جداگانهای در طول بازی دارد. اول اینکه دیکن بسیار به آن وابسته است و مانند فرزندش از آن مراقبت میکند و نیز در این محیط پرخطر تنها رفیق شفیق اوست. میتوان آن را رنگ زد و ارتقایش داد. همه اینها به شرطی است که مراقب تمام نشدن سوخت آن و تعمیرکردن هر چندوقت یک بارش باشید.
وقتی منابع حرف اول را میزنند
کمپهایی در بازی هست که هرکدام جو مخصوص به خود را دارند. در هر کمپ میتوان با گیاهانی که در بازی پیدا میکنید یا حتی تکههایی از گوش فریکرها (اسم مخصوص زامبیها در بازی)، به تهیه لوازم خود بپردازید. با انجام مأموریتهای مخصوص هر کمپ، مقداری «اعتماد» کسب میکنید که برای خرید و ارتقای بعضی از لوازم ضروری است و هرچه اعتماد بیشتر باشد، در بازی دست بالاتر را خواهید داشت.
بازی از همان ابتدا دست بازیکنان را در نوع پیشبرد مسیر باز میگذارد؛ میخواهد حمله به فریکرها باشد یا گروههای رقیب؛ اما مهمتر از نوع پیشبرد، مدیریت منابع است. هرچه نباشد بازی جهان باز است و پر از زامبی، و به تبع ژانری که به کار گرفته شده، کمبود مهمات و منابع یکی از خصوصیات اصلی بازی است. در «دیزگان» میتوان با اسلحههای متنوع حمله کرد، مخفیانه یا حتی از نزدیک و با انواع و اقسام چوب، اره و حتی چوب بیسبال به درگیری پرداخت. متأسفانه یکی از نقاط ضعف بازی، همین شلیک با سلاحها و گان پلی است. فرقی ندارد که با کلت شلیک میکنید یا اسنایپر. گان پلی بازی خشک است و به این مورد هوش مصنوعی نه چندان خوب دشمنان را نیز اضافه کنید. از آن طرف به دلیل تنوع زیاد محیط، مخفیانه رفتن حس خوبی دارد و حرکات تمام کننده دیکن هم به خوبی حس مخفیانه رفتن و شکست دادن دشمنان را القا میکند.
تلفیق گرافیک خوب و موسیقی دل نشین
داستان اصلی بازی در فضاهای مختلفی روایت میشود که هرکدام ویژگیها و زیباییهای گرافیکی خاص خود را دارند. این محیط زیبا و وسیع بازی، توسط موتور آنریل انجین ۴ رنگ گرفته است. بازی در یک کلام زیباست. از مناظر دوردست، تا درختانی که باد میانشان میوزد، از برف تا افکتهای نور و باران، همه و همه به غرق شدن بیشتر بازیکن درون بازی کمک میکنند. طراحی شخصیتهای اصلی نیز به خوبی انجام شده است، به خصوص دیکن، بوزمن و سارا. کمی در طراحی شخصیتهای فرعیتر کم کاری دیده میشود، ولی آن چنان اذیت کننده نیست. فریکرها هم طراحی پیچیدهای ندارند و تنوع زیادی هم از خود نشان نمیدهند. گاهی برای انجام مأموریتها مجبور به سفرکردن در کوهستان هستید. در این بین شما مجبور به طی کردن مسافت طولانی با موتورتان هستید. این جاست که موسیقیهای بسیار جذابی که در بازی وجود دارند آرامش بخش هستند و در دل طبیعت زیبای بازی، جلوه بیشتری پیدا میکنند.